دلخوریهایم…

وتمام اشکهای من… بماند برای بعد

تنها به من بگو...

با او چگونه میگذرد که با من نمیگذشت؟؟؟؟؟

 مـورد داشـتيم که از نيرو هوائي زنگ زدن خونشون گفتن : . . دخترتون تو رادار ماست بگين کليپسشو برداره.

 لحظه ها خاطره اند؛ و زندگی.....

شوق تمنای همین خاطره هاست...

 نه نمیدانی!

هیچ کس نمی داند این آرامش ظاهر و این دل نا آرام

چقدر خسته ام میکند...!

 خاطرات بی هوا می آیند گاهی وسط یک فکر... گاهی وسط خیابان!!! سردت میکنند؛ داغت میکنند خاطرات تمام نمیشوند...

تمامت میکنند......

 یادت هست مادر؟

اسم قاشق را گذاشتی :قطار، هواپیما... تا یک لقمه بیشتربخورم؟

یادت هست؟ شدی خلبان، ملوان.. می گفتی :بخورتا بزرگ بشی آقا شیره بشی, خانوم طلا بشی؟

ومن عادت کردم که هر چیزی رابدون اینکه دوست داشته باشم قورت بدهم حتی بغض های نترکیده ام را...

 بزرگترین اقیانوس آرام است پس آرام میشم تا بزرگ باشم .

 در زندگی....

هرکسی رو دوست داشته باشی

از اون ضعیف تری....

چون برای راضی نگه داشتنش حاضری

هر اشتباهی رو انجام بدی...

 دیـــر آمـــدی ... سفیـــد شــد موهـــایـی کــــه بــرای بـــرگشتنت آراستــه بـــودم !

 یـــــک روز بــــــــه آرزوم مـــیــــرســــم،

صـــف اول نـمـاز جــــــــلـــــــــوتــــــــر از پـیـش نـمـاز،

به مــن اقـتـدا میکنند،

نماز که تمام شد،

هـمـه به سمت مـــن می آیند،

چـقدر عــزیــز خواهم شد،

بعد از چند قدم که حرکت کنند،

کسی فریاد میزند :بلند بگو

 لــــــــــا الـــــــــــه الا الله.....